۱۳۹۰ آبان ۲۴, سه‌شنبه

به مناسبت غدیر خم - امام علی (ع) دانای کل یا عربی نادان و نا آگاه ؟


به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه بر نگذرد .........
 
خود حضرت علی (ع)  خبر داد  از زیادی علم خود در مواضع متعدد  چنانکه فرمود از راههای آسمان و زمین از من بپرسید پیش از آنکه من از میان شما مفقود شوم. و نیز حضرت گاهی دست بر شکم مبارک میکشید و می فرمود علم بسیار در اینجا جمع شده است .


<< منتهی الامال  حاج شیخ عباس قمی  ج  اول ص 146   باب کثرت علم امام علی ع >>

سالهاست که از زمان صفویه به بعد ما ایرانیها به طور مستقیم و روز مره با تمام قوانین و فروعات دین شیعه زندگی می کنیم و شاید کمتر کسی هرگز پرسید که علم امامان چقد است و این علم رو از کجا آموخته اند ! با بیان این حدیث از این عالم محدث شیعه به نظر می آید که 2 راه بیشتر برای بحث پیرامون این حدیث نداریم :

1- این حرفها از دهان علی هرگز بیرون نیامده بود و فقط این ماجراها ساخته و پرداخته ذهن بیمارگونه شیوخ تشیع بوده است.

2- این حرفها گفته خود امام علی میباشد و به طور صحیح از زبان این امام اول شیعیان نقل شده باشد .

بررسی نکته 1:
تقریبا تمام شیعیان معتقدند که علی بالای منبر چنین ادعایی کرد که :  سلونی قبل أن تفقدونی ( یعنی :  از من سوال کنید قبل از آنکه مرا از دست دهید ) اما با همان سندی که چنین چیزی نقل شده با همان سند هم نقل شده که حضرت دست بر شکمش می نهاد و میفرمود علم بسیار در اینجا جمع شده است . اگر از صحیح بودن و یا غلط بودن این حدیث در گزینه یک بگذریم و فرض را بر این بگیریم که سند آن جعلیست آنگاه معنی آن این است که از سال 907 هجری قمری که صفویان در ایران به حکومت رسیدند و متولیان مذهب شیعه شروع به گسترش مذهبشان کردند مردم ایران تا به امروز حدودا 500 سال است که با این شیوخ  سرو کار دارند حال اگر که علی این سخن را نگفته باشد این متولیان شیعه عجب موجودات بی سواد نا آگاه و احمقی بودند که نمیفهمیدند و نمیدانستند که علم افراد در شکم آنها ذخیره نمیشود و این افراد نادان نمیفهمیدند که با نسبت دادن هر مهملی به امامان برای عزیز تر کردن او روزی فرا خواهد رسید که این چرندیات در ذهن هیچ انسان آزاده و آگاهی جایی نخواد داشت و باعث تخریب بیشتر شخصیت این قهرمانان پوشالی خواهد شد اما ما ایرانیان تا به کجا در منجلاب بدبختی و لاطائلات فرو رفتیم که 500 سال است نمیپرسیم آخر مردک احمق علم در شکم چه میکند ؟و بد تر از آن تمام دستورات زندگیمان را مو به مو از این محدثین بی سواد و دروغگو گرفتیم و اجرا کردیم و این یعنی   500 ســــــــــــــــــــــــــال با موهومات زندگی کردن  و حماقت محض.

بررسی نکته 2 :

اما در مورد اینکه این سخن صحبت علی امام اول شیعیان باشد  که تکلیف مشخص است اما من هم سعی میکنم توضیح مختصری بدهم  در چنین صورتی سه ایراد به علی وارد است یک آنکه این امام نمیدانسته که علم و تجزیه تحلیل آن در مغز انسان صورت میگیرد نه در شکمش و نشان از نادانی و بی سوادی این شمشیر کش عرب دارد  و نکته دوم اینکه  چنین فردی احتمالا از نادانی خود آگاه است و اگر میدانسته که تا این حد نادان و بی سواد است بسیار بیجا کرده که ادعا کرده از راههای ارتباطی آسمانها از من سوال کنید با این حساب اگر دانسته چنین ادعایی کرده او یک دروغگوی  بزرگ بیشتر نیست و مسلما دروغ جزء فضیلتهای امامان نیست و نکته سوم اینکه اگر علی واقعا نمیدانسته که خود بی سواد و نادان است و چنین ادعایی را مطرح کرده است بنا بر این او یک فرد بی سواد متوهم است که در کمال بی سوادی دچار توهمی شده است که از علوم آسمانها هم با خبر است و با این حساب باید بسیاری دیگر از ادعاها و دلاوری ها و داستانهای مربوط به او را هم نوعی توهم دانست نه واقعیت.

در آخر مانند همیشه  قضــــــــــــــــــــــــاوت با شمـــــــــــــــــــاست دوست عزیز .


آنقدر خوب و عزیزی که به هنگام وداع حیفم آید که تو را دست خدا بسپارم........
 یاد استادم زنده ، بدرود و پاینده ایران

۱۳۹۰ مرداد ۲۵, سه‌شنبه

چرا علی در زمان حیات فاطمه هرگز زنی نگرفت ؟ آیا علتش عشق بود ؟

به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه بر نگذرد .........

در کتاب تهذیب از ابی بصیر از حضرت صادق روایت کرده است که : امام صادق فرمود خداوند ازدواج با زن دیگری را برای حضرت علی در هنگام حیات فاطمه حرام گردانید .ابو بصیر با کمال تعجب سوال کرد چرا ؟ امام فرمود چون فاطمه طاهره بود و حیض ( عادت ماهیانه زنانه) نداشت .
در کتاب بحار الانوار از کتاب قوت القلوب روایت کرده است که علی 9 روز پس از فاطمه امامه را تزویج نمود .
و در اصابه ابن حجر عقلانی هست که حضرت علی 3 روز پس از فاطمه امامه را تزویج نمود.


منتخب التواریخ فصل 4 ص 143.

در اینجا چند نکته به ذهنم میرسد که از نگاه خودم بیان کنم :

1- تنها چیزی که در این روایات دیده نمیشود دلیل عشقی و یا پایبندی به احساسات است.
2-امام صادق به مادر بزرگ خود  ( فاطمه) آنچنان نگاه کوتاهی دارد که جز عادت ماهیانه زنانه دلیل دیگری نمیبیند که علی در حیات فاطمه زن دیگری نگیرد !
3-من خودم شخصا اگر با یک مرغ 10 سال زندگی کنم و در آخر در بغل خودم جان دهد تا چند وقت از شدت ناراحتی و دلتنگیم شاید حتی با همسر خود هم رابطه جنسی بر قرار نکنم اما علی بدون کوچکترین مکثی بعد از فاطمه در کمتر از 10 روز دوباره ازدواج میکند که نشان میدهد عشقی که در میان نبوده هیچ در کل هیچ احساسی هم مطرح نبوده است ! چقدر دل یک انسان می تواند سنگ باشد .

و در آخر اینکه مانند همیشه قضــــــــــــــاوت با شمـــــــــاست که علی و فاطمه را عاشق بدانید یا نه !




آنقدر خوب و عزیزی که به هنگام وداع حیفم آید که تو را دست خدا بسپارم........
 یاد استادم زنده ، بدرود و پاینده ایران
 

۱۳۹۰ مرداد ۲, یکشنبه

گر بهشت جای هوسرانی حور و عربست... پس همان نیک که در کوی جهنم باشم!



به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه بر نگذرد .........

بهتر آنست که من کافر عالم باشم
تا که طماع هزار چشمه ی زمزم باشم
گر بهشت جای هوسرانی حور و عربست
پس همان نیک که در کوی جهنم باشم!
چه بهشتی که شود قیمت ویرانی ما
چه ثوابی که فقط در ره ماتم باشم
میهن پاک من اینجا بشود دوزخ درد
تا که با نوح و مسیحای تو همدم باشم!؟
ای که بیهوده بگویی سخن از عاد و ثمود
من نه آنم که پیِ قصه ی مبهم باشم
من نه آنم که درین دشت پر از لاله ی سرخ
به عزای کفن و خون مُحرَم باشم
این همه راز خداوندی او فاش مکن
که به دنبال ره عقل مُسَلَم باشم
در جهانی که خدا مظهر نابودی ماست
بهتر آنست که من کافر عالم باشم
شاعر: منصور 

آنقدر خوب و عزیزی که به هنگام وداع حیفم آید که تو را دست خدا بسپارم........
 یاد استادم زنده ، بدرود و پاینده ایران

۱۳۹۰ مرداد ۱, شنبه

از تجاوز به کودکان متنفرم اما هنوز لذت رابطه کودکانه پسر خاله ام در ذهنم است !


به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه بر نگذرد ......... 
 
از زنهای حسود بی زارم اما به تمام دختر هایی که شوهر های خوشتیپ و پولدار دارند حسادت می کنم !
در تمام جوانیم هرگز با هیچ پسری دوست نشدم اما الان که ازدواج کردم در حسرت یک رابطه عاشقانه قبل از ازدواج می سوزم .
از دروغ و دروغگو متنفرم اما تمام رازهای پنهانی کودکی و جوانیم و حتی همین حالا در خیابانها و کوچه پس کوچه ها را به شوهرم دروغ می گویم !
از زنهایی که به شوهرانشان مشکوکند فراریم اما نگاه  شوهر وفادارم در خیابان را دنبال می کنم و همیشه به او  مشکوکم !
از مال حرام خوردن متنفرم اما وقتی شوهرم برای اینکه برایم کادو بخرد رشوه می گیرد کاملا راضیم !
در زندگی عشق برایم از همه چیز مهم تر است اما وقتی شوهرم پول ندارد برایم کادو بخرد به او طعنه میزنم که خاک بر سر من چه شوهر گدایی کردم !
هدفم از زندگی در کنار همسرم و عشقم آرام بودن است اما این آرامش هر بار که لباس نو نخرم  به هم میخورد !
از زیراب زنی بدم می آید اما زیراب همه را پیش شوهرم میزنم تا مبادا به فلان زن علاقه مند شود و یا با دوستش  مسافرت تفریحی  جایی برود و من را نبرد !
به آزادی مردان و برابری زن و مرد معتقدم اما هرگاه که در خیابان تصادفا شوهرم با زنی خوشپوش و زیبا صحبتی کند تا شب با او سرد حرف میزنم و هرگاه میگوید چیزی شده ؟میگویم نه سرم درد می کند !
از قوانین ضد انسانی 4 زنی برای مردان ناراضیم اما ته دلم میگویم چه میشد اگر 4 همسری برای زنان هم آزاد بود ؟
وقتی شوهرم برنامه های ماهواره ای را می بیند و ناگهان زنی نیمه عریان ظاهر میشود با رفتاری قهر امیز به او می فهمانم که دیدن بیش از حد این تصاویر برای مرد متاهل زشت است اما وقتی که شوهرم نیست خودم با حرص و ولع بدن عریان مردان ورزیده را در تلویزیون نگاه میکنم و آرزوی هم آغوشیشان را میکنم !
از مردی که قبلا خو ارضایی کرده و یا بعد از ازدواج این کار را میکند حالم به هم میخورد و اگر این کار را از همسرم ببینم جیغ می کشم ! اما خودم در نوجوانی بارها خود ارضایی کردم و اکنون هم گاهی در حمام وقتی که شوهرم خانه نیست طعم این لذت را میچشم .
همیشه از لباس پوشیده پوشیدن همه جا تعریف میکنم اما حسرت یکبار بیکینی پوشیدن کنار سواحل آنتالیا آزارم میدهد.
از تجاوز به کودکان متنفرم اما هنوز لذت رابطه کودکانه پسر خاله ام در ذهنم است !
رابطه با مرد متاهل برایم بد ترین کار دنیاست اما همیشه در حسرت این بودم که کاش شوهر دوست صمیمیم یک بار هم که شده از سر هوس نگاهش را بر اندامم بلغزاند.
آنقدر خوب و عزیزی که به هنگام وداع حیفم آید که تو را دست خدا بسپارم........
 یاد استادم زنده ، بدرود و پاینده ایران


۱۳۹۰ تیر ۲۹, چهارشنبه

محمد و امامان شیعه معصوم و بدون اشتباه یا خطاکار و فراموشکار؟-در قرآن و روایات

به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه بر نگذرد ......... 

اول آنكه پيامبركه بتصديق اماميه و ديگران از همه افراد خاندانش مقام بالاتر داشت، از اشتباه و خطا مصون نبودند، چنانچه بنقل قرآن اين موضوع ثابت مي شود. الله خطاب به پيامبر: (لِمَ أذنت لَهُم) التوبه 43«چرا به ايشان اجازه دادي»؟!
بازمیگوید (يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكٌَ) (التحريم:1)
يعني:«اي پيامبر چرا چيزي را كه خدا براي تو حلال كرده است بر خود حرام مي كني و از اين راه خشنودي همسرانت را ميجويي؟
اين قبيل آيات در قرآن نشان ميدهند كه پيامبرگاهي دچار اشتباه هم مي شده است و به كساني اجازه ميداده كه از جنگ تخلّف كنند يا به خاطر رضاي همسرانش خود را به سختي مي افكنده است و از امر حلالي خود را محروم مي ساخته است.
          ولي فرق پيامبر با ديگران در اين بود كه الله  او را از اشتباهش آگاه ميفرمود و به اصلاح دستور ميداد، ، امّا اين نوع ارتباط ميان الله و غير پيامبر نبود. لذا آنها اشتباه مي كردند امّا چون مقام نبوت نداشتند الله آنها را بوسيلة وحي مطلع نمي كرد و خاندان پيامبر هم شامل همين حكم ميشدند و اشتباهاتي در تاريخ از آنها نقل شده كه خواهد آمد.
دوّم آنكه آياتي صريح در قرآنِ الكَريم آمده كه نسبت نسيان و فراموشي به رسول ميدهد. از قبيل:
وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ) الكهف:24)
يعني:«خدايت را ياد كن چون دچار فراموشي شدي». كه در سورة كهف آمده و به اتفاق مفسّران رسول به مشركان مكّه كه دربارة أصحاب كهف سؤال كرده بودند، وعده داد فردا پاسخ شما را از پيك وحي ميگيرم ولي گفتن (انشأ الله) را از ياد برد، و وحي الهي براي تربيّت رسول الله مدتي نيامده و پس از تأخير چنين نازل شد كه:
(وَلا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَداً إلا أن يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيت) الكهف:23و24
يعني:«در هيچ موردي مگو كه من آنرا فردا انجام ميدهم مگر آنكه بگوئي: اگر خدا بخواهد و خداي خود را بياد آور چون فراموش كردي».
در اين صورت اهل بيت پيامبر چگونه از همه نوع فراموشي يا اشتباه مصون بودند؟
مگر الله به پيامبرش نگفت:
(وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ) (الأنعام:68)
يعني:«اگر شيطان ياد مرا از ياد دل تو فراموش كرد بعد از ياد آوري مجدد من، ديگر با ظالمان منشين».
سوم آنكه آثار تاريخي نشان ميدهند كه براي اهل بيت اشتباهاتي پيش مي آمده است چه در موضوعات و چه در احكام.
به عنوان نمونه در نهج البلاغه نامه اي از علي آمده به فرماندار خود در شيراز يعني منذر بن جارود عبدي، نوشته است، علي در اين نامه مي نويسد:
(إما بعد، فإن صلاح أبيك غرني منك و ظننت أنك تتبع هديه و تسلك سبيله)
(نامة شماره‌:71)
يعني:«شايستگي پدرت مرا دربارة تو فريب داد و گمان كردم كه دنبال هدايت او ميروي و از طريقي كه پدرت رفت رهسپار مي شوي».
ومنذر بن جارود كسي بود كه علي دربارة وي اشتباه كرد او را به حكومت شيراز فرستاد و او هم 4000 درهم از بيت المال را تصرف كرده بنزد معاويه گريخت چنانچه شارحين نهج البلاغه نوشته اند.
مي بينيد كه اشتباهي رخ داده ولي الله فرشته اي نازل نفرمود و به علي وحي نكرد و او را از خيانت منذر بن جارود خبر نداد بلكه پس از گريختن وي علي از حال او، به تاراج رفتن اموال مردم آگاه شد.
شاهد ديگر آنست كه در تهذيب الأحكام شيخ طوسي كه از كتب اربعة شيعه است، در جزء سوم صفحة 40 ءچاپ نجف) مينويسد:  
(صلى علي على الناس على غير طهر و كانت الظهر ثم دخل، فخرج مناديه: إن أمير المؤمنين صلى على غير طهر فأعيدوا فليبلغ الشاهد الغائب)
يعني:«علي نماز ظهر را بدون وضو خواند پس داخل منزل شد، آنگاه منادي آن حضرت بيرون آمد و إعلام كرد كه امير مؤمنان بدون وضو نماز خوانده و نمازتان را اعاده كنيد و حاضر به غائب ابلاغ كند».
بنابر اين فراموشي و سهو حتي در أعمال ديني اهل بيت راه داشته است.
محمد بن إدريس حلي از أعلام شيعة اماميه در صفحة 484 از كتاب السرائر از فضل روايت كرده است كه: (ذكرت لأبي عبدالله السّهو فقال و يفلت من ذالك احد؟ ربما أقعدت الخادم خلفي حتى يحفظ علي صلواتي)
يعني:«نزد ابو عبدالله صادق از سهو سخن گفتم، فرمود: مگر ممكن است كسي از سهو بر كنار ماند؟ بسا ميشود كه من خدمتكار خود را پشت سرم مي نشانم تا حساب نماز مرا نگاه دارد».
در كتب علماء و تواريخ شيعة اماميه مضبوط است امام حسن با پدرش در مسائل سياسي و ديني اختلاف داشت، اگر بگوئيم حق با امام حسن بود، در آن صورت پدرش يعني امام علي اشتباه مي كرده و اگر گفتيم حق با پدر بوده، پسر خطا كرده است. اينك به نقل روايت توجه كنيد:
دينوري (متوفي282هـ ) در كتاب أخبار الطوال بمناسبت حركت علي براي جنگ جمل در صفحة 125 از كتاب خود مينويسد:
«امام حسن به علي نزديك شد و گفت: اي پدر هنگامي كه عثمان كشته شد و مردم صبحگاه بسوي تو آمدند و از تو در خواست كردند كه خلافت را بر عهده بگيري من به سوي تو اشاره كردم كه قبول نكني تا همة مردم در تمام آفاق از تو اطاعت كنند و نيز هنگامي كه خبر خروج طلحه و زبير با عائشه بسوي بصره به تو رسيد، اشاره كردم كه به مدينه باز گردي و در خانه ات بنشيني، و همچنين هنگامي كه عثمان محاصره شد، به تو اشاره نمودم كه از مدينه خارج شوي پس اگر او كشته شد در حالي كشته شده كه تو در مدينه نبودي و تو در هيچيك از اين امور رأي مرا قبول نكردي».
          آيا مي توان گفت امام حسن از هر خطايي معصوم بوده و با وجود اين علي رأي او را نمي پذيرفته است؟ البته خير! لذا علي به او چنين پاسخ مي دهد:«: اما دربارة انتظار من كه همة مردم در تمام آفاق اطاعتم كنند، بيعت تنها حق كساني است از مهاجرين و انصار كه در حرمين (مكه و مدينه) حضور دارند و چون آنان راضي و تسليم شدند واجب است كه همة مردم راضي و تسليم گردند. و امّا بازگشت من بخانه و نشستنم در خانه، اينكار را اگر انجام ميدادم، نيرنگ و مكري دربارة اين امت انجام داده بودم و آسوده خاطر نبودم از اينكه تفرقه بيفتد و اين امّت وحدتشان به پراكندگي تبديل شود. و اما خروج من از مدينه هنگامي كه عثمان محاصره شده بود چگونه براي من امكان داشت در حاليكه من نيز محاصره بودم ءمانند عثمان مورد احاطة مردم قرار گرفته بودم.) پس اي پسر جانم خود را از سخن گفتن دربارة امري كه من به آن از تو دانا ترم باز دار(و اعتراض مكن).
نظير همين اعتراض و سؤال و جواب در مصادر شيعة اماميه نيز بتصريح آمده چنانكه در كتاب مجالس شيخ مفيد و بحارالانوار مجلسيءجلد8 صفحة353) ميخوانيم كه: امام حسن به امير مؤمنان گفت:
«اي پدر از مدينه بيرون برو و از مردم كناره گيري كن، پس مردم ناگزير از تو هستند و بسراغ تو خواهند آمد، هر چند تو در صنعاء(مركز يمن)  باشي و من مي ترسم كه اين مرد (عثمان) كشته شود، در حاليكه تو در مقتل او (مدينه) حاضر باشي».
علي در جواب فرمود:« اي پسر جان آيا من از سراي هجرت خود بيرون روم؟ گمان نمي كنم (كسي جرأت كند چنين تهمتي بمن بزندءكه موجب كشتن عثمان شده ام).
و ديديم ظن علي در اين باره اصابت به واقع نكرد و متأسفانه اين تهمت ناروا را به او زدند.
باز شبيه همين اثر را در امالي شيخ طوسي از اساطين اماميه در صفحة 51 مي خوانيم و همه دلالت دارند بر اينكه خطا و اشتباه در اهل بيت پيغمبر راه مي يافته است.
          يكي ديگر از ادلّه اي كه بر اين معنا گواه است آثار متناقضي است كه در كتب فقهي شيعة اماميه از ائمّه نقل شده است بطوريكه نتوانسته اند يكي از آنها را حمل بر تقيه بكنند زيرا چيزي نبوده كه ماية بيم و هراس و تقيه از مخالفان باشد، مانند دو خبر متناقض كه يكي از امام جعفر صادق و ديگري از فرزندش امام موسي نقل شده است بشرح زير:
در كتاب الطهاره از وسائل الشيعه از شيخ حرّ عاملي (صفحة 210 چاپ سنگي) آمده است: محمد بن يعقوب كلينيي از علي بن ابراهيم از پدرش از ابي عمير از حفص بن البختري از جميل بن دراج از ابي عبدالله الصادق در زيارت قبور روايت كرده اند كه گفت:
(إنهم يأنسون بكم فإذا غبتم عنهم استوحش) روايت ديگر: (محمد بن علي بن حسين ابن بابويه) به اسناد از صفوان ابن يحيي كه گفت:
(قلت لأبى الحسن موسى بن الجعفر: بلغني إن المؤمن إذا أتاه الزائر انس به فإذا انصرف عنه استوحش فقال لا يستوحش)
مفاد روايت اول اينكه امام صادق گفتند كه وقتي شما بزيارت قبور مي رويد (مراد ديدار قبور مؤمنان است چرا كه از زيارت قبور كفار و دعا براي آنها نهي شده) آنها بشما انس ميگيرند و وقتي از آنها غايب شديد بوحشت مي افتند!!
ومفاد روايت دوم آنست كه: امام موسي بن جعفر گفتند: چون از زيارت قبور مؤمنين برگشتيد آنها بوحشت نمي افتند!
اين قبيل روايات مجموعاً ميرساند كه ائمه آراى گوناگون و متضادي داشتند پس خواه نا خواه همة آراى آنها نمي تواند صحيح باشد.
داستان اختلاف امام حسين با امام حسن بر سر ماجراي صلح با معاويه در ميان شيعه و سني معروف است ودر كتب فريقين آمده است 2  و بر اشتباهي از آن دو بزرگوار دلالت دارد.

قضـــــــــــــــــــــــــاوت با شـــــــــــــــــــــــــــــماست

آنقدر خوب و عزیزی که به هنگام وداع حیفم آید که تو را دست خدا بسپارم........
 یاد استادم زنده ، بدرود و پاینده ایران
 

۱۳۹۰ تیر ۲۵, شنبه

به مناسبت نیمه پر برکت شعبان ! پاره ای از احوالات امام زمان

به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه بر نگذرد .........
روایت کرده اند از علی بن سنان موصلی از پدرش که گفت و چون حضرت امام حسن عسگری وفات یافت جماعتی از اهل قم و غیر با اموال نذری (به رسم چند ساله اخیر امامت که مال و اموال خود را به امام می بخشیدند) به سامرا آمدند و از احوال امام پرسیدند گفتند وفات یافته پرسیدند پس از او اداره امور خاندان با کیست گفتند با جعفر برادر امام پرس و جو کردند که جعفر کجاست گفتند با گروهی بیرون رفته و در دجله شرب خمر می کند آن جماعت (که از مشروب خوردن امام جدید حیران شده بودند به او شک کرده و ماجرایی ساختند (این متن برداشت خودم بود) که امام قبلی از مبلغ نذری بدون اینکه ما بگوییم با خبر بوده ) به نزد جعفر رفته و به او گفتن آیا تو امام دوازدهم و جانشین امام حسن هستی گفت آری ! گفتند با ما مال و اموال بسیار است که از برای آنحضرت می آوردیم حال اگر تو جانشین امام هستی به ما بگو مبلغ آن پول ها و مالها چقدر است ! جعفر گفت چرا باید چنین کاری کنم ! آن قوم گفتند که برادرت پیش از تو این کار را می کرده او بر افروخت و گفت دروغ می گویید و بر برادرم عملی را که انجام نمی داد به دروغ می بندید و این کار که می گویید علم به غیب است ( یعنی برادرم علم غیب نداشته و دروغ می گویید ) .


منتهی الامال حاج شیخ عباس قمی . ج 2 ص 449


از موارد بالا چنین بر می آید :


1- شغل امام و خواندانش در سالهای اخیر گرفتن مال مفت مردم و جواب دادن به سوالات آنها ( که هم سوالات مهمل بوده و هم جوابها لاطائل )


2- بعد از امام حسن کودکی در کار نبوده چنان که همه جعفر را به عنوان جانشین امام معرفی کردند.

3-امام علم غیب و معجزه نداشته زیرا برادر خودش (نزدیکترین فرد به او که اگر معجزه امام را تایید کند برای خودش هم نان و آب دار تر خواهد بود تا آن را تکذیب کند ) داشتن معجزه و علم غیب برادرش را دروغ می خواند .

4-عموی امام زمان از وجود چنین فرزند مهم و سرنوشت سازی به کل بی خبر بوده .


محمد بن بابویه معروف به شیخ صدوق (306 ـ 381 ه.ق) نویسنده کتاب من لا یحضره الفقیه از کتب اربعه شیعه می باشد که شیعه معتقد است حدیث جعلی در آنها وارد نشده است.


پاره ای از اقدامات امام زمان پس از ظهور برای گسترش عدالت جهانی :



1-امام قائم پس از ظهور به سنگ حجرالاسود تکیه می دهد ناگاه پرنده سفیدی از آسمان می آید که یک پای خود را بر روی خانه کعبه گذارده و پای دیگر را بر روی بیت المقدس می گذارد و با امام بیعت میکند و او اولین کسیست که بیعت می کند و شیخ صدوق در کتاب علل الشرایع مینویسد همانا آن پرنده جبرئیل است.


علامه ملا محمد باقر مجلسی بحار الانوار ج 13 ص 1066


2-شیخ صدوق در کمال الدین از قول امام باقر می نویسد : زمانی که قائم در مکه ظهور می کند منادی بانگ می زند که هیچکس لزومی ندارد با خود خوردنی و نوشیدنی بردارد زیرا امام حجر موسی ( سنگ معروف موسی که از آن آب می جوشید) را با خود دارد و آن را بر شتری گذارده دوره می گردد و به در هر خانه که میرسد اگر گرسنه ای باشد سیر میشود و اگر تشنه باشد از آن آب بخورد تا سیراب شود(این امام بعد از هزاران سال هنوز با شتر توی کوچه های خاکی مکه راه میرود ؟آیا این امام غایب نمی فهمد که علم پیشرفت کرده آب لوله کشی آمده و دیگر نیازی نیست در کوچه ها با شتر چرخید و به مردم آب داد).


3-سپس امام مهدی قصد سفیانی می کند ( سفیانی کافریست که قبل از ظهور امام قیام کفر آمیزی کرده )و بعد از آنکه سفیانی را یافت او و همه یارانش را از دم تیغ می گذراند.به گونه ای که حتی یک نفر از آنان باقی نمی ماند .


علامه ملا محمد باقر مجلسی بحار الانوار ج 13 ص 1113


4-شیخ مفید در کتاب اختصاص به سند صحیحی از امام محمد باقر نقل کرده است امام با یک پای خود به یکباره به کوفه می رود و با دست خود اشاره می کند که فلان نقطه را بکنید و سپس 12 هزار زره و کلاه خود از زیر زمین بیرون آوردند آنگاه 12 هزار نفر از غلامان و ایرانیان ( نمی فهمیده که دیگه غلام و برده داری نیست) را می خواند و آن زره ها به تنشان می کند و سپس دستور می دهد هرکس که آن زره به تن ندارد بکشند.


5-محمد ابراهیم نعمانی در کتاب غیبت نعمانی از امام محمد باقر نقل می کند که : امام زمان آنقدر از مردم بی دین میکشد که دینی جز دین محمد بر زمین باقی نماند و خداوند را خشنود می کند.


6-مجلسی نوشته است مفضل بن عمر کوفی از امام صادق پرسش کرد محل سکونت امام قائم کجا خواهد بود ؟ امام پاسخ می دهند کوفه و در مسجد جامع کوفه بیت المال و در مسجد سهله غنایم را تقسیم میکنند(این جماعت دزد زاده بیابان گرد برای این امام زمان هم تقسیم مال دزدی مردم بد بخت رو در نظر داشتند واقعا نمی فهمیدند که دنیا هزاران تغییر خواهد کرد ).



چند سوال :

1- چرا امام زمان فقط کوفه مکه و مدینه و شام و ایران را بلد بوده چرا اسمی از امریکا یا استرالیا یا مالزی نیست ؟هرچه قدر میخوانیم امام از خاور میانه خارج نمیشود ! آیا کل دنیا در فهم امام همینقدر بوده ؟


2-اگر هدف الله کشتن این مردم بی دین باشد چه نیازی به فردی دارد که او را 1200 سال و یا هزاران سال پنهان کند و بعد به وسیله او همه را بکشد او که قادر تمام عیار است ؟


3-اگر کشتن این همه مردم بی دین عدالت را در جهان بر قرار می کند پس چطور است که از دل این عدل الهی که الله با کمک نماینده اش به پا ساخته زن ریش داری از ایران امام را به قتل می رساند ؟این چه جهان عدالت خیزیست که مقدس ترین فرد آن یعنی امام را به قتل می رسانند ؟


4- این امام چه دشمنی با علم و تکنولوژی دارد که هنوز اصرار دارد با شتر بچرخد با شمشیر گردن ببرد و از سنگ موسی آب در خانه مردم پخش کند ؟

قـــــــــضــــــــــــا وت با شمــــــــــــــــاست

آنقدر خوب و عزیزی که به هنگام وداع حیفم آید که تو را دست خدا بسپارم........
 یاد استادم زنده ، بدرود و پاینده ایران
 

۱۳۹۰ تیر ۱۷, جمعه

مردی از امام صادق (ع) پرسید عشق چیست ؟

به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه بر نگذرد .........
ببینید دوستان من امام ششم شیعیان چگونه مقدس ترین واژه زندگی بشر را به هیچ حساب نمیکند .
در روایتی مفضل بن عمر از حضرت صادق ( علیه السلام ) پرسید : عشق چیست ؟
 فقال ( علیه السلام ) : قلوب خلت من ذکر الله فاذاقها الله حب غیره ؛ دل هایی که از یاد خدا خالی باشد خدا عشق غیر از خود  را به آنها می چشاند .
شیخ صدوق  این حدیث رو در دو تا از کتاب های خود آورده و افراد مختلف این روایت رو از مفضل بن عمر نقل کرده اند.
...علل‏الشرائع     1     140    118- باب علة عشق الباطل ...
 
حدثنا محمد بن علی ماجیلویه رضی الله عنه قال حدثنا عمی محمد بن أبی القاسم عن محمد بن علی الكوفی عن محمد بن سنان عن المفضل بن عمر قال سألت أبا عبد الله جعفر بن محمد الصادق ع عن العشق فقال:
قلوب خلت من ذكر الله فأذاقها الله حب غیره

....الأمالی‏للصدوق          668 ...

حدثنا محمد بن الحسن  قال حدثنا الحسن بن المتیل الدقاق قال حدثنا محمد بن الحسین بن أبی الخطاب عن محمد بن سنان عن مفضل بن عمر قال سألت أبا عبد الله عن العشق قال :
قلوب خلت من ذكر الله فأذاقها الله حب غیره


راویان این حدیث طبق نظر فقیه محقق آیت الله العظمی شبیری زنجانی دام ظله قابل اعتماد هستند.پس لطفا دوستان مسلمون دبه نکنند که حدیث جعلی است.
آنقدر خوب و عزیزی که به هنگام وداع حیفم آید که تو را دست خدا بسپارم........
بدرود و پاینده ایران